سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آسمان آبی من
قالب وبلاگ

گفتی باران که ببارد بیقراری‌هایمان را بر می‌داریم و می‌رویم زیرش قدم می‌زنیم

نم باران حس عاشقیمان را خیس می‌کرد و ما فارغ از غم‌ها می‌خندیدیم.

امروز باران بارید...

باران می‌بارید و قطره‌های اشکی بود که از شیشه‌ها سرازیر میشد.


باریدیم!
من...
آسمان...
شیشه‌ها ...
همه از نبود تو باریدیم


چه حس غمناکیست باران بی‌وجود تو...
 

باران زده ی من:

روی نیمکت های پارک در هوای سرد پاییزی زیر باران..
تنها حضورت ماندن در آنجا را آسان می کرد...
حتی روشن کردن آتش آن پیرمردها هم نتوانست باعث گرم شدنم شود
دلم تنگ شده است برای نگاه گرمت در این سرما...



برچسب‌ها:
[ یکشنبه 91/10/17 ] [ 8:40 صبح ] [ ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ


آخرین مطالب
برچسب‌ ها
امکانات وب